فرگشت (یا تکامل) [Evolution] یک نظریه علمی در مورد تحولات عالم جانداران است.
شاید ریشهی نادرست فهم از نظریه، ترجمهی غلطانداز واژه evolution به «تکامل» باشد. این لغت به معنی «بر آمدن» و «فرگشت»، اشاره به بوجود آمدن چیزی از چیز دیگر دارد، مثل بوجود آمدن بخار از آب. برخلاف تصور عموم، نظریه «فرگشت» به معنای اخلاقی و حاکی از «کمال یافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلکه تنها تغییر جاندارن را برای انطباق بیشتر با محیط نشان میدهد. متاسفانه واژهی تکامل به عنوان یک غلط رایج جا افتاده است.
چرا نظریه فرگشت انقلابی در علم پدید آورد؟
ارسطو طبیعت را معجونی از امیال و غایات می دانست، مثلاً تبخیر آب را به این علت می دانست که آب برای رسیدن به کمال به سمت بالا حرکت میکند یا میگفت سنگ به این علت به پایین میافتد که می خواهد به جایگاه طبیعی خود برسد که پایین است؛ یا تیر به این علت مدتی پس از پرتاب به زمین می افتد که میل طبیعی اجسام به سکون است. تبیین های ارسطویی نمونه ی نگاه غایت انگار به جهان است. غایت انگاری یک نگاه پیشاعلمی به جهان است. غایت انگار همه ی اجزای طبیعت را مانند انسان ها دارای امیال و مقاصد می داند. درست مانند کودکی که فکر می کند اسباب بازی هایش هم مانند خودش گرسنه و ناراحت می شوند. غایت انگاری دو هزار سال پس از ارسطو هم بر طرز تفکر جامعه بشری سایه افکند و فرهنگ ها و ادیان جهان را تحت تاثیر قرار داد. این جهان بینی انسان را مرکز و محور جهان می دانست۱٫
نیوتون با نشان دادن قانونمندی حرکت های فیزیکی نشان داد که همه ی کار جهان برای منفعت انسان نیست. قانون های نیوتون نشان می داد که حرکت های ابر و باد و.. تنها به علت تاثیر نیروهای طبیعی بر آنهاست. این حرکت علمی سرآغاز تحول فکری اروپا شد. اندیشه ی علمی و روش تجربی، بنیان معارف باستانی را برافکنند و پیشرفت های روز افزون مغرب زمین آغاز شد.
نیوتون مکانیک ارسطویی را باطل کرد، اما ابطال کامل زیستشناسی ارسطویی کار شگرف داروین بود. ارسطو فکر می کرد که گونههای جانداران از ابتدای جهان به صورت کنونی از هم جدا بودهاند، چون هیچ کس ندیده که میمونی انسان بزاید. میمون همیشه میمون می زاید!
در میانه ی قرن نوزدهم دنیای فیزیک و شیمی دنیای قانون ها بود اما قوانین حاکم بر جهان جانداران هنوز در پرده ای از ابهام بودند. داروین نشان داد که چگونه موجودات زنده طی یک فرایند کاملاً طبیعی فرگشت یافته اند. به گفته خود او: «ایجاد گرامیترین چیزهایی که می شناسیم، یعنی ایجاد جانداران عالی، مستقیماً محصول ستیزه ی طبیعت، قحطی و مرگ است.»[۴] امروزه دانش زیست شناسی با صراحت اعلام می کند که حیات در عین پیچیدگی، جلوه ای از واکنش های شیمیایی و فیزیکی است.
فرگشت، زیستشناسی را از علمی مشاهده ای و توصیفی به علمی فعال و تجربی تبدیل کرد. زیستشناسان پیش از داروین جانداران را تنها مشاهده یا حداکثر تشریح می کردند. او تنها نظارهگر بود؛ نه می توانست تحلیل کند، و نه به چراها و چگونه ها پاسخ گوید. داروین راهی را نشان داد که در آن باید به هر جانور، اندام تا مولکول زیستی به شکل یک سوال نگریست. باید همه اطلاعات را تحلیل کرد و به جواب رسید. شیوه تفکر داروینی تاثیر عمیقی بر ادراک دانشمندان همه ی علوم تجربی و انسانی بر جای گذاشت.