سایتوکاینها نقشهای متفاوتی دارند و در بروز پاسخ ایمنی اهمیت بسیاری دارند. بدون وجود ارتباط بین سلولها در هر سطحی، بروز پاسخ ایمنی اصلا ممکن نیست و سایتوکاینها ایجاد ارتباط بین سلولها را در ایجاد پاسخ ایمنی به عهده دارند.
سایتوکاینها شامل صدها مولکول پروتئینی یا گلیکوپروتئینی کوچک با نقشی مشابه هورمونها (برقراری ارتباط بین سلولها) ولی غالبا با اثر موضعیهستند.
فاکتورهای رشد را گاهی در گروه سایتوکاینها قرار میدهند ولی تفاوتهایی دارند مثلا GFها بهطور پیوسته تولید میشوند ولی سایتوکاینها تولیدشان وابسته به تحریک و تنظیم شده است.
انواع سایتوکاینها:
ü اینترلوکینها (IL): از شماره 1 تا 39 نامگذاری شدهاند که هر کدام روی یک نوع سلول اثر میکنند و اثری مشابه را باعث میشوند.
در قدیم تصور بر این بود که این مواد صرفا از لوکوسیتها ترشح شده و روی لوکوسیتها اثر میگذارند ولی امروزه مشخص شده است که از سلولهای دیگر هم ترشح میشوند و سبب ایجاد اثر مشخصی روی انواع سلولها میشوند.
ü اینترفرونها: از کلمه interference به معنای مداخله و ممانعت گرفته شده زیرا در ابتدا متوجه اثر ممانعتی آنها بر رشد ویروسها شدند.
۳ تیپ مختلف از آنها شناخته شده است:
تیپ 1: اینتفرونهای آلفا و بتا – عمدتاً خاصیت ضد ویروسی دارند.
تیپ 2: اینتفرونهای گاما – نقش مهمی در پاسخهای ایمنی اختصاصی دارند.
تیپ 3: بعضاً خواص ضد ویروسی دارند.
ü TNF super family: Tumor necrosis factor/عامل نکروزدهنده تومور
TNF آلفا اولین مولکولی بود که شناخته شد و امروزه بیش از 20 نوع از آنها شناخته شدهاند.
اعضای این خانواده دو نقش متضاد دارند که این تفاوت عمدتاً به دلیل رسپتورهای متفاوت آنهاست:
2. باعث مرگ سلولی (آپوپتوزیس و نکروزیس)
1. حیات بخش سلولی
ü کموکاینها: سایتوکاینهای موثر در chemotaxis به معنای حرکت جهتدار سلولها در جهت یک مادهی شیمیایی هستند و مهاجرت سلولها (که امری ضروری است) در پاسخ ایمنی تحت تاثیر این مولکولها میباشد.
مثال: اگر عفونتی در نقطهای از بدن ایجاد شود، نوتروفیلها از مغز استخوان باید به ناحیه عفونی مهاجرت کنند.
یا در پاسخهای ایمنی اختصاصیAPCها (مهمترین آنها Dendritic cells هستند که به آنها professional antigen presenting cells گفته میشود.) باید در اعضای لنفاوی ثانویه آنتی ژنها را به T-cellها عرضه کنند که T-cellها تکثیر و تمایز پیدا کنند و ایمنی اختصاصی شکل بگیرد. دندریتیک سلها در همه جای بدن در بافتها حضور دارند و آنتیژنها را در هرجای بدن uptake میکنند و باید به اعضای لنفاوی ثانویه مهاجرت کنند و در اثر کموکاینهایی که مدام از این اعضا تولید میشوند، دندریتیک سلهایی که رسپتور این کموکاینها را در اثر برخورد با آنتیژن ) (APC به دست آورده اند، به سمت اعضای لنفاوی مهاجرت میکنند.
· پاسخهای ایمنی اختصاصی یعنی تکثیرT-cellsوB-cells فقط در اعضا لنفاوی ثانویه اتفاق میافتد.
ü Adipokines: از طریق بافت چربی تولید میشوند و در متابولیسم و در بیماریهای مختلف (دیابت، atherosclerosis، فشارخون) نقش دارند.
ü Others: مثل TGFبتا که در تنظیم پاسخهای ایمنی نقش دارد و جز هیچیک از گروههای بالا نیست.
ویژگی سایتوکاینها
1) از جنس پروتئین یا گلیکوپروتئین با وزن مولکولی کم میباشند.
2) شناخت رسپتورها و در نتیجه پیامد ویژه آن اهمیت بسیاری دارد.
3) اتصال سایتوکاینها به رسپتور در نهایت باعث تغییر الگوی بیان ژن در سلول دارنده رسپتور میشود.
اثرات سایتوکاینها
داخل ائوزینوفیلها و ماستوسیتها گرانولهای سمی وجود دارد که اگر آزاد شوند موجب مرگ کرمهای انگلی میشود. سلولهای ایمنی که دارای گرانولهای سمی در داخل خود هستند باید 2 تا Check point را رد کنند.
ائوزینوفیلها برای آزاد کردن گرانولهای سمی خود نیاز به سایتوکاین دارند به اسم اینترلوکین 5 که توسط TH2 تولید میشود، در این صورت ائوزینوفیلها دگرانوله میشوند. این گرانولها دارای Helminth site هستند که برای کرمها میتواند سمی باشد.
ماست سلها نیز درون خود دارای هیستامین هستند که موجب افزایش جریان خون در ناحیه میشود و باعث میشود تا B Cellهای بیشتری تولید شده تا IgE بیشتری تولید کنند و ائوزینوفیل بیشتری به کمک بیایند. ماست سلها اینترلوکین 4 نیز میتوانند ترشح کنند.
· کرم یا در سطح مخاط وجود دارد مانند آسکاریس و یا گاهی در بافتها میباشد (کرم احشائی) بسته به آن نقش ائوزینوفیلها و ماستوسیتها باهم تفاوت میکنند.
در سال ۲۰۰۷ T-Cell هایی از بررسی بافتهای خودی در بیماریهای خود ایمنی چون MS (خود ایمنی سیستم عصبی) و روماتوئید آرتریت (بیماری خود ایمنی که مفاصل را هدف قرار میدهند) شناخته شدند که با تعداد فراوان وجود داشتند و برای ایجاد آنها نیاز به معجون پیچیده سایتوکاینی بود.
این T-Cell ها به دلیل اینکه مشخص شد IL-17 را تولید میکنند، T-Helper17 نام گرفتند.
نکته: در گذشته به IL-17 که به عنوان سایتوکاینی با اثر آسیب بافتی شناخته شده بود، Orphan cytokine (سایتوکاین یتیم) گفته میشد زیرا سلول تولیدکننده آن مشخص نبود که بعدها مشخص شد IL-17 توسط Th17 ها تولید میشوند.
سوال: Th17 ها با نقشهای منفی شناخته شدند اما نقشهای مثبت آنها در بدن ما چیست؟
پاسخ: 1- عدهای که بر روی عفونتهای قارچی مطالعه میکردند متوجه شدند که افزودن IL-17 به نوتروفیلها باعث تجمع بیشتر نوتروفیلها در محل و بهبود عملکرد آنها میشوند و میدانیم IL-17 توسط Th17 ها تولید میشوند. (بهبود عملکرد نوتروفیلها از طریق ترشح IL-17)
2- سلولهای اپیتلیال نقاط مختلف بدن میتوانند «پپتیدهای ضدمیکروبی یا Anti-Microbial Peptide (AMP)» تولید کنند. اما این سلولها به تنهایی در برابر میکروبها AMP کمی تولید میکنند در صورتی که اگر پیغامی از Th17 ها به این سلولها داده شود باعث تشدید تولید AMP از سلولهای اپیتلیال میشود. (تحریک تولید پپتید های ضد میکروبی از سلول های اپیتلیال)
دو زنجیره دارد که به صورت غیر کووالانسی به هم متصل اند، α و β. بر خلاف MHC I هر دو زنجیره پلیمورفیسم هستند. هر دو زنجیره میتوانند متفاوت باشند و در ناحیه MHC کد میشوند. پپتید بین دومین α1 و β1 متصل میشود و بیشترین پلیمورفیسم در α1 و β1 است. پلیمورفیسم در α2 و β2 کم است. (نه این که اصلا وجود نداشته باشد.)
در MHC II جایی که پپتید قرار میگیرد انتهایش باز است چون از دو زنجیره مختلف تشکیل شده است ولی در MHC I شیار برای یک زنجیر میباشد؛ بنابراین پپتیدهایی که در این ناحیه قرار میگیرند خیلی کوتاه ترند (بین 8 تا 11 آمینواسید) ولی در MHC II جایگاه باز است و فضا بیشتر است و پپتیدهایی با حدود 30 آمینو اسید یا بیشتر میتوانند در این جایگاه قرار گیرند.
CD4 معمولا به β2 (غیر پلیمورفیک) متصل میشود.
تعداد زیادی پپتید داریم. بنابراین اتصال پپتید به MHC ویژگیهای بسیار متنوعی دارد. یعنی یک MHC میتواند به پپتیدهای مختلفی متصل شود.
برای آن که پروتئین برداشته شده توسط APC به T Cell عرضه شود، نیاز به پروتئینهایی بر روی سطح سلول عرضه کننده آنتی ژن به نام کمپلکس سازگاری نسجی اصلی(MHC = Major Histocompatibility Complex) است. یعنی پروتئین سطحی MHC که بر روی سلول عرضه کننده قرار دارد، موجب نمایش پپتید به T Cell میشود. یک ناحیه ژنی تحت عنوان "ناحیه ژنی MHC" که از چند ژن نزدیک به هم تشکیل شده، این پروتئین را کد میکند. به این MHCها در انسان همچنین نام Human Leucocyte Antigen(HLA)را داده اند. MHCها اولین بار در تحقیقات رد پیوند مشخص شدند. به این صورت که مشاهده شد سازگاری این پروتئین در گیرنده و دهنده، در پذیرفته شدن پیوند تاثیر دارد. بعدها نقش اصلی آنها مشخص شد که؛ در پاسخ به آنتی ژنهای پروتئینی، MHCها بسیار مهم و ضروری هستند.
1 ) هم مولکول بزرگی است و در اولین مرحله تجزیه هم، کمپلکس آنزیمی "هِ ماکسیژناز" با بازکردن حلقه بزرگ مولکول، آهن را از مرکز آن خارج
میکند و مولکول بیلیوردین )مولکول سبز رنگ( تشکیل میشود.
2 ) بلیوردین احیا میشود و به بیلیروبین )مولکول زرد رنگ و نامحلول در آب( تبدیل میشود. این ترکیب در بافتهای مختلف بدن خصوصا
بافتهایی که وظیفه لیز کردن RBC ها را دارند، تشکیل میشود. مانند: سیستم رتیکولوم اندوتلیال و تیموس.
3 ) آلبومین که یک ناقل عمومی است، بیلیروبین را از بافتها به کبد منتقل میکند. در سطح سلولهای کبد، گیرندههایی برای کمپلکس آلبومین
- بیلیروبین وجود دارد و بیلیروبین وارد سلول کبدی میشود.
4 ) کونژوگاسیون: در کبد به هر مولکول بیلیروبین، دوتا گلوکورونیک اسید بهوسیلهی کمپلکس آنزیمی "بیلیروبینگلوکورونیلترنسفراز" متصلشده
و بیلیروبیندیگلوکوروناید تولید میشود )گلوکورونیک اسید، فرم اکسیده گلوکز است و به علت دارا بودن بار منفی، به ترکیبات دیگر متصل
میشود و ترکیبات نامحلول را به حالت محلول در میآورد که درنهایت منجر به سمزدایی بدن میشود(.
5 ) بیلیروبین دیگلوکوروناید که ترکیبی محلول است، از کبد خارج میشود و در مسیر دفع قرار میگیرد. مسیر اصلی دفعی بیلیروبین از
طریق صفرا و نهایتا مدفوع است.
۶ ) بیلیروبین در روده توسط باکتریهای رودهای به یوروبیلینوژن )محلول
در آب( تبدیل میشود.
7 ) بخشیاز یوروبیلینوژن به استرکوبیلین تبدیل میشود و از طریق مدفوع
دفع میشود و بخشی از آن بازجذب شده و توسط کلیه دفع میشود.
نکته: بیلیروبین به سه شکل کوژوگه، غیرکونژوگه و یوروبیلینوژن میتوانند
در خون وجود داشته باشند و با اندازهگیری آنها میتوان به اختلالات مسیر
دفعی پیبرد.
سیتوزین، تیمین و یوراسیل جز این دستهاند. ترکیبات تک حلقه با ۶ کربن که شمارهگذاری از نیتروژن پایین شروع شده و ساعتگرد ادامه
پیدا میکند. مولکولها تامین کننده اتمهای پیریمیدینها شامل موارد زیر است: آسپارتات، گلوتامین و
کربندیاکسید.
1 ) Carbamoyl phosphate synthetase(CPS) به دو شکل وجود دارد:
CPS-I که نوعی آنزیم میتوکندریایی است و در چرخه اوره و بیوسنتز آرژنین نقش دارد.
CPS-II که آنزیمی سیتوزولی است و در سنتز
دینووپیریمیدینها نقش دارد. به کمک دو ATP ،
بیکربنات را به گروه آمین متصل میکند و در
سیتوپلاسم تولید کاربامویل فسفات میکند )آنزیم
متعهدکننده و تنظیمی برای تولید پیریمیدینها(.
2 ) آسپارتات بهوسیلهی "آسپارتاتترنس-
کاربامویلاز" یا ATCase با خارجکردن یک
فسفات، آسپارتات را به کاربامویلفسفات اضافه
میشود و حلقه اوراتات را تشکیل میدهد. اوراتات
( OMP ( اولین نوکلئوتید این مسیر است.
نکته: برای تولید اوراتات، کوآنزیم Q )یوبیکینون( نیاز
است.
دو نوع تظیم وجود دارد.
1 ) تنظیم تبدیل IMP به GTP یا ATP : برای این
که IMP به GMP تبدیل شود، این مسیر به ATP
وابسته است؛ و برعکس؛ تبدیل شدن IMP به ATP
وابسته به GTP است. به این ترتیب تبدیل IMP به
این دو توسط یکدیگر محدود میشود. به این صورت که
اگر GTP کاهش پیدا کند، مسیر تبدیل به ATP
مختل میشود تا زمانی که غلظت GTP به حد مورد
نیاز برسد؛ و برعکس.
در متابولیسم نوکلئیکاسیدها، متابولیسم بازهای آلی را بررسی خواهیم کرد، که
بخشیاز ساختمان نوکلئیکاسیدها هستند. منشاء بازهای آلی:
1 ) نوکلئوپروتئینها منبع اصلی بازهای آلی هستند، که از طریق مواد غذایی وارد
دستگاه گوارش میشوند. توسط آنزیمهای گوارشی معده به پروتئین و
نوکلئیکاسید تبدیل میشوند. نوکلیئکاسید در روده باریک توسط آنزیمهای
اندونوکلئاز ) RNase/DNase ( به نوکلئوتید تبدیل میشود. یک فسفات از
نوکلئوتیدها به وسیله نوکلئتیداز جدا شده و به نوکلئوزیدها تبدیل میشوند.
نوکلئوزیدها به وسیله نوکلئوزیداز به قند و باز آلی تبدیل میشوند.
نکته: نوکلئوپروتئین تحت تاثیر آنزیمهای دستگاه گوارش به باز آلی تبدیل میشود و در نهایت باز آلی وارد سلول لومن و گردش خون میشود.
2 ) بخشیاز بازهای آلی پلاسما از تجزیهی سلولهای هستهدار بدن منشاء میگیرد )مرگ طبیعی سلول یا در اثر دارو و آسیب( برای مثال در
شیمیدرمانی، تخریب سلولهای سرطانی صورت میگیرد و بازهای آلی آزاد میشوند.
مونوکلونال آنتیبادی: نوعی آنتی بادی میباشد که فقط به یک اپیتوپ خاص از یک آنتیژن متصل میشود.
اهمیت مونوکلونال آنتیبادیها: ۱ - Cross reaction )واکنش متقاطع( نمی دهند. ۲ - فقط به بخشی از مولکول که سمّی میباشد متصل میشود
و سمیت آن را خنثی میکند.
سوال: چگونه میتوان یک مونوکلونال آنتیبادی ساخت؟
۱ - آنتیژن را به موش تزریق میکنیم. ۲ - B-Cell های موش را که مسئول تولید آنتیبادی هستند را جدا میکنیم )از طحال میتوان جداکرد.(
۳ - B-Cell ها را سرطانی میکنیم )به این دلیل که نامیرا شوند و به تعداد زیاد تکثیر شوند( ← برای سرطانی کردن B-Cell ها آنها را با یک
سلول سرطانی )استفاده از میِلوما( هیبرید می زنیم و به صورت تک سلولی، درون یک پلیت کشت میدهیم و شروع به تولید آنتیبادی میکنیم.
۴ - آنتیبادی هر چاهک را با آنتیزن واکنش میدهیم و هر آنتیبادی که بهتر عمل کرد را انتخاب میکنیم. ۵ - تک سلولی نامیرا و سرطانی را به همراه
آنتیبادی تولید شده درون یک تانکر بزرگ قرار میدهیم و در محیط کشت با دمای ۳۷ درجه، سلول شروع به تکثیر میکند. آنتیبادی تولید شده را
جدا کرده و تخلیص میکنیم و مراحل کنترل را انجام میدهیم و در نهایت دارو تولید میشود.